فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۹۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 144 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۸:۰۰ |
نویسنده | عباس معروفی |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 42,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
روایت منحصربفرد عباس معروفی در این رمان هم به چشم میخورد. روایت موازی از چند مقطع زمانی داستان به نحوی که خواننده سیر داستان را گم نمیکند. - در انجمن شهر برای راهحل پایان بلوا، هر کسی از دیدگاه متناسب با سمتی که داشت، نظر میداد: شهردار در پی زیبایی شهر بود، ملکوم در پی ساخت پل خود بود، سروان خسروی در پی ساخت دار و راه حل خشونتآمیز بود و میرزا حسن رئیس مخالف آن بود. - سروان خسروی برای ختم کردن قائله، در پی ساختن دار بود تا با پاسخ خشونتآمیز خود، به ناامنی پایان دهد. اما کسی حاضر به ساخت آن نبود که در نهایت به زور، نجاری یک دار برای شهر ساخت و آن را نصب نمود. تنها موجودی توسط دار کشته شد، بز اخوی بود. تا حدی به دار آویخته شدن بز، شباهتی به قربانی کردن برای خدا را دارد، و دار حکم خدا را پیدا کرده بود که ترس را در دل مردم ایجاد کرده بود و میتوانست جان بندگانش را بگیرد. رویکرد دیگر این است که به جای اینکه با گرفتن جان کسی، وحشت در دل مردم ایجاد کند، تمام دارایی اخوی را که بز او بود، از وی گرفت تا زجر بیشتری برایش به ارمغان آورد. - دکتر معصوم، از دانش خود و بیسوادی مردم شهر سوءاستفاده کرد و آثار ضرب و شتم روی صورت نوشا را جذام معرفی کرد، و ریشه جذام را در سطح شهر حسینا دانست و حتی ریشه بلوا را او میدانست. او محبتی به نوشافرین نشان نمیداد شاید به خاطر کور بودن اجاقش، اما نمیخواست نوشا کسی را بیشتر از او دوست داشته باشد، آیا این حق اوست؟ معصوم قصد داشت تا با زدن ریشه عشق، بلوا و ناامنی را بخواباند. او که با ایده دار مخالف بود، پس از پی بردن به رابطه نوشا و حسینا، قصد میکند تا حسینا را اعدام کند. - ملکوم، قصد داشت تا با ساختن پل خود، ارتباط میان کافر قلعه و کوه پیامبران را برقرار سازد، تا نیروهای سرهنگ آذری بتوانند به نیروهای حسین خان، دسترسی داشته باشند. اما از طرفی هم به یاغیها کمک مالی مینمود. او با مطرح ساختن این هدف، انگیزه را برای کارگران بیشتر کرد تا پلش که معلوم نبود چه زمانی ساخته میشود، به اتمام برسد. پل را شاید بتوان هم ارز ایدئولوژی دانست. - داستان، پر بود از فضاهای مردسالاری. نگاه ابزاری و جنسی مردها به وضوح در داستان دیده میشد. معصوم نماینده نسل سنتی بود که زن را تنها برای فرزندآوری میخواست، و عدم باروری نوشا، او را با تمام زیباییاش از چشم معصوم انداخت. - حسینا کوزهگر بود و همیشه بوی خاک میداد. انسان از خاک ساخته شده و در طی زندگی، تعلقاتی بر او شکل میگیرد که از اصل خود دور میشود. اما شاید حسینا، کمترین تعلقی به دنیا نداشت و بوی خاک، اصالت و ذات انسانی او را نشان میداد. - افسانهای که در داستان روایت شد، در مورد عشق دختر پادشاه به زرگر، تا شبیه داستان نوشافرین و حسینا بود، اما پایان متفاوتی داشتند، که خود نشان از واقعی بودن و غیر افسانهای بودن زندگی انسان دارد.
به نام آن ذات بی چون که عابد را معبود و عاشق را معشوق آفرید. سال بلوا نوشته ی عباس معروفی انتشارات ققنوس نسخه ی مطالعه شده: نسخه ی کتاب صوتی از نشر آوانامه گوینده : عاطفه رضوی امتیاز گودردز : ۳.۸۸ از ۵ همین الان کتاب رو تموم کردم و زبونم بند اومده از وصف کردنش. تا قبل از خوندن “سال بلوا” فکر میکردم که هیچ رمان ایرانی ای نمیتونه در حد و اندازه های “سمفونی مردگان” عباس معروفی باشه. ولی بعد از خوندن این کتاب فهمیدم که این عباس معروفیه که حرفی واسه گفتن باقی نمیذاره! قلم بی نظیر نویسنده و اجرای فوق العاده ی “عاطفه رضوی” در نشر “آوانامه”، این کتاب رو تبدیل به یکی از بهترین کتاب هایی که خونده بودم کرد. پی نوشت: نثر عباس معروفی بسیار غم انگیز اما در عین حال بسیار شیرین است. جوری که احتمالا به پهنای صورت اشک خواهید ریخت. از متن کتاب: می دانی اولین بوسه ی جهان چطور کشف شد؟ در زمان های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند.مرد دستهاش به کار بود،تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود،آمد که نخ را از لب های مرد بردارد،دید دستش بند است،گفت چه کار کنم؟ناچار با لب برداشت،شیرین بود،ادامه دادند. ———————— مگر نمیشود آدم سال های بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟! ———————— گفت : مرا یادت هست؟ دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همه ی تاریخ است؟ و چرا آدم ها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟ ———————— گفتم به همین سادگی است. آدم این همه به خودش مغرور است که خیال میکند هیچوقت از کار نمی افتد. بعد یکباره میبیند که دنیا با سرعت دور میشود و او جا مانده است. جمعه ۱۶ فروردین ۹۸ علی شیبانی شکیب
رمان فوق العاده ای بود.اگر قبل از شروع به خواندن کتاب با قلم نویسنده و نحوه ی روایت داستان آگاهی داشته باشید اصلا رمان گنگی نخواهد بود، که در آخر از این روایت هنرمندانه با شخصیتهایی ناب و خوب پردازش شده شگفت زده خواهید شد.اوایل داستان ممکن است کمی کند و نامفهموم پیش برود اما باشناخت شخصیتها،نوشا و راوی داستان مجذوب این سبک زیبا خواهید شد . در این کتاب به موضوعات مختلفی اشاره شده ست. به عشق ممنوعه ، قدرت طلبی، زن ستیزی ...... و عباس معروفی همه این موارد را در سال بلوا به شیوه ای زیبا نوشته است. هر کدام از این موضوعات تکه ای از پازل داستان را شکل می دهد که همین داستان را به شدت جذاب کرده است و از خستگی خواننده کم میکند. .پیش به سوی سمفونی مردگان😊😉
رمان با احترام به همه مخاطبین به کار دوستانی که به داستانهای آبگوشتی و سطح پایین و سبک فیلمفارسی علاقه دارند نمی آید. یک روند فوق العاده از نویسندگی است
بی نظیره به شرطی که بدونین معروفی چطوری روایت میکنه داستاناشو راوی تو فصلای مختلف ممکنه تغییر کنه و تیکه های داستان پراکنده و به تدریج به هم میچسبه که شخصا عاشق این سبکشم معروفی بیشتر از اینکه بخواد داستان تعریف کنه میخواد درد رو بهت بفهمونه اگه با خوندن کتاباش درد نمیکشین یا حداقل شخصیتای داستان شمارو یاد آدمای اطرافتون و درداشون نمیندازه...حتما نوع خوندنتون رو تغییر بدین! بار اولی که کتابو شروع کردم تقریبا هیچی نفهمیدم ولی یه حسی بهم میگفت خیلی حرف داره بعد از چند ماه برگشتم و دوباره شروع کردم به خوندن این بار با تمام وجودم حسش کردم
فضای داستان با ترسیم دار اعدامی آغاز می شود که سایه اش بر شهر سنگینی می کند. در فضای سرد و تاریک داستان، مردی با قنداق اسلحهء کمری اش بر سر زنش می کوبد. زن جوان دائم به گذشته های قبل از ازدواجش بر می گردد. وقتی پدرش؛ سرهنگ نیلوفری از فرماندهان نزدیک شاه کنارش بود. سرهنگ خانه و زندگی اش در شیراز را رها کرده، دست زن و دخترش را گرفته و به منطقه ای دور افتاده آورده که شعلهء جنگ و یاغیگری، قحطی و گرسنگی شعله ور است. به امید اینکه به پست وزارت برسد و دست دخترش را در دست شاه جوان بگذارد. &#۳۴; من مرد بازی های کثیف سیاسی نبودم. من می خواستم در آیندهء این مملکت سهم خوبی داشته باشی. میدانی ملکهء یک مملکت بودن یعنی مادر یک ملت بودن. می خواستم دورادور ناظر مادری ات باشم و گاهگاهی نظریاتی بدهم. بگویم دل به اجنبی و غریبه نده. به مردم مملکت خودت اعتماد کن. به جهنم که اجنبی ها خوششان نمی آید. برنجند به درک اسفل السافلین و خیلی خرف های دیگر. &#۳۴;
🔴 توجه: این رمان، باتوجه به اینکه بعضی مسائل رو بیان کرده مناسب بزرگسالان هست و به نوجوانان توصیه نمیشه . برای من، پررنگ ترین ویژگی این کتاب جنبه های تاریخی ش بود. به تصویر کشیدنِ وضعیت جامعه زمان پهلوی که به خاطر عوامل داخلی و خارجی دچار پریشان حالی شده بود و جناب معروفی، این آشفتگی و پریشانی رو به خوبیِ هر چه تمام تر به تصویر کشیده بودند. نمادین بودن اسامی و شخصیتها و اجزای داستان، توجه نویسنده به زن و معضلهایی که در جامعه داشته، سیال بودن نگارش و روایت داستان در عین انسجامی که در دلِ ماجرا وجود داره، بیکفایتی مسئولان و دخالت اجنبی در سرنوشت مردم کشور و کشاندن جنگ جهانی دوم به ایران؛ کمک میکرد تا آشفتگی و جامعه اون زمان، بهتر به تصویر کشیده بشه. . در کل اگه میخوایید یک عاشقانه_تاریخی زیبا و نسبتا واقع گرایانه بخونید و یه تصویر جامع از وضع اون زمان داشته باشید، توصیه میکنم این کتاب رو بخونید (البته اگه نوجوان نیستید)
رمان فوق العاده و تاثربرانگیزی بود در باره ی غربت یک دختر زیباو اصیل در جامعه ای نحس ،پر از ظلم و تبعیض و مردسالار و تاوانی که این زن برای عشقش به مردی کوزه گر پس داد،کوزه گری که سرنوشت عشق اونم به نوع خودش تراژیک بود و مبهم..و آخرین جمله ای که نوشا در قالب یک روح به زبان آورد،نقطه ای از داستان بود که اشک منو سرازیر کرد:کوچولو خواهش میکنم منو از یاد نبر،من خیلی غریبم.
من نسخه چاپیش رو خوندم، روایت هنرمندانه ای هست، اما اونطور که دوستان با آب و تاب درباره عاشقانه بودنش حرف می زنند، عاشقانه نیست.چرا که تماما رنج و رخوت و خفقان رو به تصویر می کشه و احساسِ آشفته ای که نوشا به حسینا داره هم، حاصل همین در رنج بودنِ نوشاست. چون عشق فقط و فقط در صورتی پیش میاد که آدم ها آزاد باشند.تو زندگی نوشا و همه ی زنها و دخترای کتاب، اثری از آزادی نبود.نوشا فقط یه سراب از عشق می دید و حتی حاضر بود با همین فریب و سراب، خودشو سرگرم کنه و به خودش دروغ بگه، چون همین دروغِ شیرین و در خواب و خیال بودن، از زندگی کردن توی اون واقعیتِ تاریک، بهتر به نظر میومد.این کتاب میخواد این آشفتگی و رنج رو نشون بده و افرادی که حس می کنند گویه های نوشا عاشقونه س واقعا منظور کتابو درک نکردند.
تنها دلیلی که سه ستاره میدم، خودِ اثر هست. وگرنه کتاب هر صفحه چند تا غلط املایی و تایپی داره که بعضی جاها حتی خوندن رو سخت میکنه! کتاب رو رایگان که نگرفتیم! پول دادیم! و شما باید انقدری احترام برای ما قائل بشید که حداقل قبل از فروش، یه نگاه به کتاب بندازید ایراداتشو رفع کنید! خود کتاب هم محتواش غمگینه و شاید بشه گفت از نظر محتوا مثل خیلی دیگه کتاب های سبک خودشه! ولی خب روون وجذاب نوشته شده. یک جاهایی من به عنوان یک زن نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. خطر اسپویل: من چیز جذابی توی کتک خوردن نمیبینم که نویسنده میاد و میگه زنِ داستان دوست داشته معشوقش بهش سیلی بزنه! به نظرم شاید بهتره یه مرد اینجور جاها از طرف خانم ها اظهار نظر نکنه!