زمانیکه اولین کتابهای مدیریت استراتژیک نوشته میشدند، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که این مهارت به این اندازه در زندگی انسانها اهمیت پیدا کند. در حال حاضر، استراتژی نهتنها در سیاست، بلکه در کسبوکار نیز حرف اول را میزند. مدیریت استراتژی به مهارتی گفته میشود که فرد با بررسی عوامل داخلی و خارجی محیط خود را ارزیابی میکند و براساس شرایط برای سازمان یا سیستم خود اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی را مشخص میکند.
استراتژیست میتواند مسئول یک گروه مذاکرهکنندهی سیاسی باشد یا حتی مسئول تبلیغات یک کسبوکار کوچک. فرقی ندارد؛ مهم این است که موفقیت نهایی پروژه به دوراندیشی و تصمیمات او وابسته است. سخنرانان حوزهی موفقیت معتقدند که کتابهای مدیریت استراتژیک میتوانند افراد را با فوت و فنهایی آشنا کنند که بهصورت مستقیم روی تصمیمات آنها تاثیر داشته باشند. نگاهی به لیست بهترین کتابهای مدیریت استراتژیک را در سایت و اپلیکیشن فیدیبو داشته باشید.
با گذر زمان، رقابت در بازار بیشتر میشود. پس چیزی بیشتر از کیفیت اجناس و خدمات لازم است تا یک کسبوکار به موفقیت برسد. دیوید آکر در کتابش، مدیریت استراتژیک بازار، به این موضوع میپردازد. او در خصوص برندینگ، استراتژیهای بازاریابی و توسعهی کسبوکار صحبت میکند. خواندن این کتاب، به شما کمک میکند تا با دوران هیجانانگیز بازاریابی و فرصتها و تهدیدهای آن آشنا شوید.
قدم اول در چینش یک استراتژی موفق این است که هدف خود را بهدرستی مشخص کنید. همچنین، باید به تمام زوایا توجه داشته باشید. این مهمترین نکتهای است که بهترین کتابهای مدیریت استراتژیک بر آن تاکید میکنند. رابرت سایمونز تلاش کرده است تا به سادهترین شکل ممکن، هفت سوال اساسی را که هر استراتژیست باید قبل از شروع کار از خود بپرسد در کتابی جمعآوری کند. هفت پرسش استراتژیک به شما میآموزد تا مشتری خود را بشناسید، خط قرمزهایی برای استراتژی خود قائل شوید و در نهایت، بهترین خروجی را داشته باشید.
ذهن استراتژیست باید همواره آمادهی پردازش ایدههای جدید و اتفاقات ناگهانی باشد. سید حسین جلالی و مجتبی لشکربلوکی در کتاب ذهن استراتژیک مجموعهای از تکنیکهای کاربردی را جمعآوری کردهاند. این کتاب به تفکر استراتژیک و راه رسیدن به آن اشاره میکند و به موشکافی تمام ویژگیهای مهم یک استراتژیست موفق برای خواننده میپردازد.
علاوهبر این کتاب، مجتبی لشکربلوکی با کتاب دیگرش یعنی جاریسازی استراتژی، از زاویهی دیگری به این حوزه نگاه کرده است. او در این کتاب اظهار دارد که شکست شرکتهای کوچک و بزرگ، از تدویننکردن یک برنامهی منظم یا اجرای اشتباه استراتژی نشأت میگیرد. تفاوت این اثر با سایر کتابهای مدیریت استراتژیک در این است که پانزده فصل به خواننده توضیح میدهد که اهمیت جاریسازی استراتژی در چیست و چطور میتوان آن را مدیریت کرد.
استراتژی تنها برای سازمانهای کلان یا سیاست کاربرد ندارد. بسیاری از کسبوکارهای خرد با استفاده از تفکر درست میتوانند برند خود را گسترش دهند. این همان چیزی است که دیوید دبلیو اندرسون در کتاب خود، برنامهریزی بازاریابی استراتژیک برای کسبوکارهای کوچک تا متوسط میگوید. این کتاب به ضرورت وجود یک برنامهی بلندمدت برای تمامی کسبوکارها اشاره دارد. خواننده در طی هشت فصل این کتاب، با رقابت موثر، شناسایی فرایندهای موجود در بازار، یکدستسازی برنامههای سازمان و ... آشنا خواهد شد.