مجموعه داستان کوتاه «تمام شد» کتابی است با 23 داستان نوشته اشکان فرجاد که توسط نشر کلک آزادگان منتشر شده است. این مجموعه داستان به اذعان نویسندهاش تفاوتی ماهوی با سنت داستاننویسی معاصر ایران دارد و تجربهای تازه را پیش روی خوانندگان قرار میدهد. در مقدمه این کتاب آمده است:
نویسنده مینویسد که دیده شود یا نویسنده مینویسد که باز ببیند؟ به نظرم نویسنده مینویسد که ببیند و بشنود و تجربه کند. او دیدهها و شنیدههایش را میبرد در قصههایش تا دوباره فضایی باز شود برای دیدن و شنیدن... داستاننویس چشم و گوش دنیایی ماست»
با این مقدمه وارد داستانهایی میشویم که گویی بیشتر از آنکه دنبال تعریف شدن باشند، دنبال دیدن و شنیدناند. در مقامی ناظر، نویسنده اندوختههایش را به کمک گرفته تا فضایی تازه در ادبیات داستانی ایران خلق کند.
معرفی اشکان فرجاد نویسنده کتاب تمام شد
اشکان فرجاد زاده 1357 در تهران است. او دانش آموخته علوم سیاسی در مقطع ارشد و دانشجوی دکترای نقد ادبی است. فرجاد در فرصت مطالعاتی هشتماههاش در پراگ توانست در کلاسهای استادانی چون جوزف کورب، پتر هوراک، جوزف سمیچ و استفان زاچر که همگی از بازماندگان حلقه پراگ بودند شرکت کند، اودر ادامه سفرتحقیقاتی و مطالعاتیاش به روسیه – که خود را شیفته ادبیات آن میداند – میرود و به مسیرش در نقد ادبی، داستاننویسی و شعر ادامه میدهد. او در طی سالهای فعالیت نویسندگیاش توانسته جوایزی را نیز از آن خود کند.
خواندن کتاب تمام شد به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر علاقهمند به خواندن داستانهای کوتاه به خصوص داستانهای کوتاه فارسی از نویسندگان معاصر هستید خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم. این کتاب میتواند دنیای تازه و منحصربفردی از داستان ایرانی را پیش روی شما بگذارد.
بخشی از کتاب تمام شد
هر دو روز یک فندک میخرید و هر هفته یکی از فندکها را گم میکرد. آنهایی هم که باقی میماندند، یا توی اتوموبیلش جمع میشدند یا همگی در یک اقدام هماهنگ میرفتند توی اتاق یا توی کیف و دست آخر مجبور میشد از یار همیشه حاضر – شمعک آبگرمکن- استفاده کند. سیگار را روی لبش بگذارد و از سوراخ بدنه آبگرمکن رد کند. دماغش را به بدنه فلزی آبگرمکن بچسباند تا نوک سیگار برسد به شعله ضعیف و با پکی روشن شود.
تمام روز به این فکر کرده بود فندکی را که پارسال روژان برایش هدیه خریده بود، کجا گذاشته است. از آن دم دستیها نبود که جمع شوند و کلونی تشکیل دهند توی یکی از مکانهایشان، شیئی خاطرهانگیز که باید گوشهای چپانده باشد برای اینکه گم نشود.